جدول جو
جدول جو

معنی زر اندود - جستجوی لغت در جدول جو

زر اندود
اندود از زر (طلا) زرنگار، فلزی که بر روی آن آب طلا مالیده باشند مطلا، آنچه ظاهرش با باطنش فرق داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زراندود
تصویر زراندود
((زَ. اَ))
هر چیز آمیخته شده با طلا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زراندود
تصویر زراندود
زراندوده، ویژگی فلزی که با لایه ای از طلا پوشانده شده، زرنگار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زروانداد
تصویر زروانداد
(پسرانه)
مرکب از زروان (نام ایزدی) + داد (داده)، نام یکی از پسران مهرنرسی وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی که به مقام هیربدان رسید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از زرر اندوز
تصویر زرر اندوز
آنکه طلا جمع کند، آنکه ثروت و مال گرد آورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زر اندوزی
تصویر زر اندوزی
عمل اندوختن زر گرد آوری طلا، گرد آوری طلا و مال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل اندود
تصویر گل اندود
گل مالیده، پوشیده با گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گچ اندود
تصویر گچ اندود
آنچه با گچ سفید شده، گچ مالیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قار اندود
تصویر قار اندود
قار اندوده گژف اندود
فرهنگ لغت هوشیار
قیر اندوده: نه هوایی کدر و گرد آلود بروی از ابر یکی خیمه شوم. بسته اندر قفسی قیر اندود منظر دیده ز دیدار نجوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گچ اندود
تصویر گچ اندود
آنچه با گچ سفید شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل اندود
تصویر گل اندود
گل مالیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زراندوز
تصویر زراندوز
زراندوزنده، کسی که مال جمع می کند
فرهنگ فارسی عمید